فاطمه،فاطمه است......

صدای بال فرشتگان می آید،زمین می لرزد و انگار جهان به آخر رسیده است

مردمان نامرد این شهر هراسانند و هرکدام از آنها منتظرند تا یکی پیش قدم شود

شیطان آنقدر شگفت زده شده و از سرشوق منتظر است ببیند چه می شود....

خلایق از مسیر راست منحرف شده اند و از این انحراف خود نه پشیمانند و نه مضطرب

هیزمها جمع است بر پشت درب و فرشتگان نظاره میکنند دربی که سالها برای عبور از آن اجازه میگرفتند چه سرنوشتی دارد

آیا اینجا همان خانه ای نیست که سالها پیامبر آخرالزمان بر پشت درب این خانه بر اهل بیتش سلام میداد؟

آیا این همان خانه ای نیست که پلیدی ها و زشتیهای دنیا در آن راه ندارد؟

آیا این همان خانه ای نیست که اهل آن سه شبانه روز غذای خود را به یتیم و اسیر و مسکین بخشیدند؟

آیا این خانه همان نیست که از چادر مادر این خانه نور به آسمانها میرفت و یهودیان را مسلمان کرد؟

چه شده...؟که اینطور مردمان این شهر میخواهند این خانه و اهلش را آتش بزنند؟

مادر مظلومه بر پشت در آمده تا شاید مردان مهاجم بروند و بلا از سر ولی زمان و امیرش دور شود

اما کدام مرد؟؟؟

داستان پشت درب فاطمه(س) دل هر انسان آزاده ای را می سوزاند

اصلا فاطمه دختر رسول خدا نباشد،همسر علی مرتضی نباشد،مادر حسن و حسین علیهم السلام نباشد

علت خلق هستی و تمام هستی نباشد،دلگرمی و شفیع همه اولیا و انبیا نباشد،مایه فخر خدا بر کائنات نباشد

آیا او یک انسان نبود؟؟؟که اینگونه عده ای بر او تاختند،بر روی نازکتر از گل او سیلی زدند، به جرم دفاع از حریم ولایت

فرزند او را در شش ماهگی کشتند،با غلاف شمشیرهایشان بر دستان و بازوانش زدند و با تازیانه دست او را از همسرش

علی (ع) جدا کردند....

فاطمه هجده ساله،فرشته ای بود در جلوه یک انسان که معلم شیطان تاب بودن اورا در دنیا نداشت

در زمان تولد او بود که همه زنهای بهشتی از ابتدای خلقت برای یاری مادرش خدیجه از بهشت آمدند

فاطمه،فاطمه است چون هم کفو و دلدار علیست،عشق علیست،جان علیست و خدای علی

فاطمه کسی است که پیامبر خاتم در وصفش گفت ام ابیها.....و چه کردند با ام ابیها

زبان و قلم قاصر است از گفتن و نوشتن اوصاف این بانوی یگانه و نمونه

و کاش فاطمی باشیم....فاطمی زندگی کنیم و فاطمی بمیریم

ای صاحب این شبها و این روزها.....شهادت مادرت را به تو ای باقیمانده خدا برزمین تسلیت و تعزیت میگوییم

اللهم عجل لولیک الفرج